این صدا
دیگر
آواز آن پرنده ی آتشین نیز نیست
که خود از نخست اش باور نمی داشتم ــ


آهن
اکنون
نشتر نفرتی شده است
که درد حقارتش را
در گلوگاه تو می کاود.



این ژیغ ژیغ سینه در
دیگر
آواز آن غلتک بی افسار نیز نیست
که خود از نخست اش باور نمی داشتم ــ

غلتک کج پیچ
اکنون
درهم شکننده ی بردگانی شده است
که روزی
با چشمان بربسته
به حرکت
نیرویش داده اند.

© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو